می گویند خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند...
وقتی نزدیکتر به هم بودند گرمتر می شدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد
بخاطرهمین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ولی از سرما یخ زده می مردند...
ازاینرو مجبور بودند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان منقرض شود.
پس دریافتند که بهتر است باز گردند و گردهم آیند و آموختند که :با زخم های کوچکی که همزیستی با کسان بسیار نزدیک بوجود می آورد زندگی کنند ، چون گرمای وجود دیگری مهمتراست...
و این چنین توانستند زنده بمانند... بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و خوبیهای آنان را تحسین نماید...
"بدبختی این حسن را دارد که دوستان حقیقی را به ما می شناساند..." بالزاک
اگر میخواهید چیزی را به یاد بیاورید معنای آن را بسط دهید. برای روشن شدن مطلب، فرض کنید مقالهای را در روزنامهای بخوانید که یک بیماری همه گیر در اهواز پیدا شده است که مقامات بهداشتی سعی دارند آن را مهار کنند. برای بسط معنایی این مقاله میتوانید پیش خود سئوالهایی درباره علل و پیامدهای این بیماری همه گیر مطرح کنید؛ ناقل این بیماری یک آدم، یک حیوان، یا آب بوده است؟ آیا مسئولان برای مهار کردن این بیماری تا آنجا پیش خواهند رفت که از ورود افراد به این شهر خودداری کنند؟ این بیماری احتمالاً چه مدت به طول خواهد انجامید؟ این سئوالات که مربوط به علل و پیامدهای یک رویداد هستند از لحاظ بسط معنایی بسیار مؤثرند چون هر یک از این گونه سئوالها پیوند معنی داری با رویداد برقرار میسازد.
2ـ بافت و بازیابی
از آنجا که بافت، نشانه بازیافتی نیرومندی است، میتوان با باز آفرینی بافتی که یادگیری در آن صورت گرفته حافظه را بهبود بخشید. اگر جلسات درس روانشناسی شما همیشه در اتاق معینی تشکیل بشود شما در این اتاق بهتر از هر جای دیگری مطالب آن درس را به یاد خواهید آورد چون بافت آن اتاق بهترین نشانه باز یافتی برای مطالب این درس محسوب میشود.
3ـ سازمان دهی و بازیابی
به نظر میرسد که ما میتوانیم اطلاعات بسیار زیادی را یاد اندوزی و بازیابی کنیم به شرط آن که این اطلاعات را سازمان داده باشیم
4ـ تمرین بازیابی
راه دیگری برای بهسازی بازیابی، تمرین بازیابی است، به این معنا که درباره مطلب مورد یادگیر و سئوالهایی از خود میکنید. فرض کنید برای مطالعه یک مطلب درسی دو ساعت وقت دارید و یک بار خواندن آن 30 دقیقه طول میکشد. به نظر میرسد چهار بار خواندن این مطالب کارآمدی کمتری داشته باشد تا آن که یک بار آن را همراه با پرس و جو از خود بخوانید. بعد میتوانید بخشهای معینی از آن را مجدداً بخوانید تا نکاتی را که بازیابی آنها در دور اول مطالعه مشکل بود، بهتر درک کنید؛ به علاوه، ضمن این کار میتوانید معنای آن نکات را بسط دهید تا به خوبی با یکدیگر و با بقیه مطالب پیوند یابند.
تذکر:
یکی از فنون به سازی حافظه که بر اصول فوق استوار است روش sqfr است. در این روش برای مطالعه اول پیش خوانی و مطالعه اجمالی میکنیم (survey) و بعد با توجه به متن خوانده شده سئوالاتی درباره آن مطرح میکنیم (question) سپس متن را یک بار دیگر میخوانیم (read) و درباره آن تفکر میکنیم (reflect) و آن را از حفظ میخوانیم و خود گویی میکنیم (recite) و در آخر یک بار مطالب را مرور میکنیم. (revew)
چند نکته کلیدی:
1ـ به خون خود اکسیژن کافی بدهید
خون ما نیاز به اکسیژن دارد. برای تسهیل کار فکری و به ویژه برای این که حافظهی ما کار خود را به خوبی انجام دهد، باید به خون خود اکسیژن کافی برسانیم. اما چگونه؟ در هر ساعت یک بار، پنجره اطاق خود را باز کنید و مدت یک یا دو دقیقه نفس عمیق بکشید. در اطاقی که در آن هوا، بر اثر دود سیگار و دم زدن و غیره کثیف شده است، مطالعه نکنید، از بخاریهایی که اکسیژن اطاق شما را میخورند احتراز کنید.
2ـ خوابیدن به اندازه کافی
کم خوابی برای جریان طبیعی عمل مغز و در نتیجه برای حافظه زیانمند است پس از یک خواب خوب در شب، مغز و حافظه برای انجام کارهای فکری بهتر آمادگی خواهد داشت. بر حسب افراد، اشخاص بالغ، حداقل 7 الی 8 ساعت، دانشجویان 16 تا 22 ساله، 8 ساعت در شبانه روز باید بخوابند.
3ـ به حافظه خود اعتماد کنید
هر چه به حافظهی خود شک کنید کمتر به آن اطمینان پیدا میکنید هر چه کمتر به آن اطمینان کنید کمتر میخواهید آن را به کار ببرید. حافظه را هنگامی که به کار نبرید، خوب کار نمیکند. اما میتوانید وضع را معکوس کنید. به حافظه اعتماد کنید، که در این صورت غالباً فرصت فعالیت پیدا خواهید کرد. حافظه قابل اصلاح است و اصلاح خواهد شد.
4ـ دقت کنید
دقت و توجه هنگام یادگیری باعث میشود که آنچه یاد گرفتهاید دیرتر فراموش کنید. ما به چیزهایی که علاقه مند هستیم و دقت میکنیم. خوب به یاد میسپاریم.
5ـ تکرار
اگر زمانی را که برای یادگیری چیزی در اختیار دارید، به صورتی تقسیم کنید که بین دفعات یادگیری، فاصله بیشتری باشد، یادگیری زودتر صورت میگیرد، یادگیری چیزی در یک جلسه موجب میشود که زودتر فراموش شود.
6ـ ارتباط و همخوانی معقول
هر چه ارتباط بین موضوعات بیشتر باشد بهتر در حافظه ضبط میشوند «هر یک از رابطهها به صورت قلابی در میآیند که موضوعی به آن آویزان است. کسی که دارای حافظهای بسیار قوی است که روی تجربههای خود تفکر و تأمل میکند و تفکرات خود را به طور منظم به یکدیگر ارتباط میدهد.
7ـ بهترین لحظات برای یادگیری
حفظ خاطرات همان گونه که قبلاً گفته شد نیاز به شرایط فیزیولوژیکی مناسبی نظیر تغذیه خوب، جریان خون متعادل و رساندن اکسیژن به مقدار مناسب به خون و مغز دارد. ولی حتی اگر این شرایط نیز ایجاد شوند، هنگامی که مغز خسته و عصبی باشد، برای یادگیری در شرایط نامناسبی به سر میبرد. به طور کلی از همان ساعات اول بیداری، مغز آماده بود. و انرژی ذهنی بیشتر از سایر اوقات دارد.
حافظه در روایات اسلامی
در منابع دینی ما مباحث علمی کاربردی درباره تقویت حافظه و عوامل و اسباب فراموشی آمده است که به طور خلاصه به آنها اشاره میشود:
الف) خوراکیها و تقویت حافظه
احادیث متعددی خوراکیهایی را توصیه کردهاند که در تقویت توان ذهن و حافظه مؤثرند. غذاهایی مثل سرکه، باقلا، چغندر، کدو، کرفس، کُندر، خوردن گوشت (در حد متعادل), خوردن مداوم مویز (21) عدد در حالت ناشتا، عسل, خوردن انار با پیه آن (چیزهایی که دانهها روی آنها قرار میگیرد) خوردن حلوا و گوشت نزدیک گردن، عدس و... برای تقویت حافظه مفید است.[13]
ب) کارهایی که در تقویت حافظه مؤثرند
در منابع روایی ما به برخی اعمال و امور معنوی اشاره شده که آنها در تقویت حافظه اثر به سزایی دارند به عنوان مثال میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. ذکر خداوند و به یاد و همراه معنویت بودن.
2. توکل واقعی، که اگر تلاش با توکل عجین شود اثر فوق العادهای در بر دارد.
3. توسل به اهل بیت (ع) در هر حال.
4. با وضو بودن در هر حال، خصوصاً هنگام مطالعه
5. روغن مالیدن.
6. حجامت.
7. مسواک زدن.
8. قرائت قرآن شریف و مداومت در خواندن آیه الکرسی.
9. روزه گرفتن.
10. نوشتن. امام صادق (ع) میفرمایند: بنویسید زیرا جز با نوشتن حفظ نمیکنید. «اُکتبوا، فاِنََّکُم لاتحفظونَ حتی تَکتبوا» (میتواند هم اشاره به حفظ آثار و هم حفظ محتوا در ذهن باشد).
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد. که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشدhttp://venoos-khodaye-eshgh.blogfa.com/.
روزی فرا خواهد رسید که جسم من آن جا زیر ملحفه ای سفید و پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است،قرار می گیرد و آدم های که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگی ام به پایان رسیده است.در چنین روزی تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با دستگاه ها زندگی ام را به من برگردانید و این را بستر مرگ من بدانید.بگذارید آن را بستر زندگی بنامم.بگذارید جسمم به دیگران کمک کند به حیات خود ادامه دهند.
1.چشم هایم را انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب،چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.
2.قلبم را به کسی بدهید که از قلب جز خاطره دردهای پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.
3.خونم را به جوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند وکمکش کنید که زنده بماند تا نوه هایش را ببیند.
4.کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگی اش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون آن او را تصفیه کند.
5.استخوان هایم را،عضلاتم،تک تک سلول هایم را بردارید راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.
6.هر گوشه از مغز من را بکاوید،سلول هایم را اگر لازم شد بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آن پسرک لال بتواند با صدای دورگه فریادبزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود.
7.آنچه را که از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید،تا گل ها بشکفند.
8.اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم،ضعف هایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند،گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید،عمل خیری انجام دهید،یا به کسی که نیازمند شماست،کلام محبت آمیزی بگویید.
اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید،همیشه زنده خواهم ماند...
در افسانه هندی آمده است که هر روز مردی دو کوزه آب به دو انتهای چوبی می بست..چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه آب می برد.یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت.هر بار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.مرد دو سال تمام این کار را کرد.کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر آن خلق شده بود به طور کامل انجام می دهد.اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواند نصف وظیفه اش را انجام دهد.هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است.کوزه پیر آن قدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند:((از تو معذرت می خواهم.تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای...فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند را فرو نشاندی.))مرد خندید و گفت:وقتی بر می گردیم به مسیر نگاه کن.در بازگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده...سمت خودش...گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.
مرد گفت:می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباست؟من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم.این طرف جاده بزر سبزیجات وگل پخش کردم و تو همیشه و هر روز به آنها آب می دادی.به خانه ام گل را برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام.اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟
این کوه ها ی رنگی در بخش خواجه در 25 کیلومتری شهر تبریز واقع شده که از عجایب خلقت می باشد
***********************************
خدایا من در کلبه فقیرانه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تویی دارم و تو چون خود نداری "امام سجاد علیه السلام"##########################################کپی از مطالب مجاز است به شرط سه صلوات بر ای سلامتی و تعجیل ظهور آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
**********************************
به وبلاگ خود خوش آمدید