اگر ریاضتهایی را بکشید با اجازه خدا قادر خواهید بود زمان عاشورا را ببینید
جز سه ساعت از آن را
این سه ساعت از افتادن امام حسین (علیه السلام ) در گودی قتلگاه است تا شهادت ایشان.
ولی این سه ساعت و تمام صحنه های روز عاشورا هر لحظه جلوی چشم امام زمان (عج) قرار دارد.
امام زمان (عج) می فرمایند: اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه می کنم
Professor: If you can bear to hard and God let to you that will be able to see during Ashura Apart from three hours of it The three hours is from falling Imam Hussein (PBUH) in shambles until he has become a martyr. But three hours and every scene is located, in front of Ashura Imam (aj) every moment. He says: If my tears have to dry, I am Crying blood
ای امام من حتی اشک بر تو نیز عجیب و شگفت آور است ....
گریه بر تو درد ها را تسکین می دهد....
گریه بر تو آرامم می کند .....
گریه بر تو باعث انبساط خاطر می شود...
گریه بر تو ، گریه بر مظلومیت تمام مظلومان است! و اعتراض بر تمام ظلم ها!
و دعایی است بر تعجیل ظهور منتقم!
خداوند از بی قراری در هر مصیبتی نهی فرموده است
جز بی قراری برای تو را
Everything of Ashura is mysteriousness and beautiful
my Imam Even the tears of you are amazingly and strange also
the cry of you relieves pain
the cry of you Makes me calm the cry of you is caused due to expansion
the cry of you are the cry of all the innocence of the the oppressed! And against all the oppression! And benedictory is fortheacceleration The advent ofrevenger!
God has said forbid any restlessness for any disaster except Unsettled and cry for you
از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بده خدا فرمود: خودت بايد آنها را رها کنی از او درخواست کردم فرزند معلولم را شفا دهد فرمود: لازم نيست، روحش سالم است، جسم هم که موقت است
از او خواستم لااقل به من صبر عطا کند فرمود: صبر، حاصل سختی و رنج است. عطا کردنی نيست، آموختنی است
گفتم: مرا خوشبخت کن فرمود: «نعمت» از من، خوشبخت شدن از تو
از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند فرمود: رنج از دلبستگیهای دنيايی جدا و به من نزديکترت میکند
از او خواستم روحم را رشد دهد فرمود: نه، تو خودت بايد رشد کنی من فقط شاخ و برگ اضافیات را هرس میکنم تا بارور شوی
از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم فرمود: برای اين کار من به تو «زندگی» دادهام
از خدا خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست دارد، من هم ديگران را دوست بدارم. خدا فرمود: آها، بالاخره اصل مطلب دستگيرت شد
I asked God... I asked God to take away my habit God said, no It is not for me to take away, but for you to give it up I asked God to make my handicapped child whole God said, no His spirit is whole, his body is only temporary I asked God to grant me patience God said, no Patience is a byproduct of tribulation. It isn't granted, it is learned I asked God to give me happiness God said, no I give you blessings; happiness is up to you I asked God to spare me pain God said, no Suffering draws you apart from worldly cares and brings you closer to me I asked God to make my spirit grow God said, no You must grow on yours own! But I will prune you to make you fruitful I asked God for all things that I might enjoy life God said, no. I will give you life. So that you may enjoy all things I asked God to help me love others, as much as He loves me God said: Ahah, finally you have the idea
روزی الاغ یک کشاورز به درون چاه افتاد و ساعتها گریه کرد. کشاورز تصمیم گرفت فکری به حال ماجرا کند. سرانجام به این فکر افتاد که چون الاغ پیر است بهتر است چاه را بپوشاند. الاغ ارزش بیرون آوردن از چاه را ندارد. چند تن از همسایگانش را صدا کرد تا با بیل خاکها را داخل چاه بریزند. الاغ که این را فهمید شروع به زاری کرد. اما چیزی نگذشت که ساکت شد. بعد از مقداری خاک پاشیدن کشاورز به درون چاه نگاه کرد و از چیزی که میدید متعجب میشد. با هر بیل خاکی که داخل چاه ریخته میشد، الاغ آنها را از بدنش میتکاند و یک قدم بالاتر می آمد. همین کار ادامه پیدا کرد و طولی نکشید که الاغ به لبه ی چاه رسید.
نتیجه:زندگی همیشه سختی دارد. اما شما میتوانید از هر کدام از سختی ها به عنوان یک پله ی ترقی استفاده کنید. ما میتوانیم با تسلیم نشدن در برابر مشکلات از عمیق ترین چاه ها و گرفتاری ها خلاص شویم.
The Farmer's Donkey
One day a farmer's donkey fell down into a well. The animal cried piteously for hours as the farmer tried to figure out what to do.Finally he decided the animal was old, and the well needed to be covered up anyway; it just wasn't worth it to retrieve the donkey. He invited all his neighbors to shovel dirt into the well. At first, the donkey realized what was happening and cried horribly.Then, to everyone's amazement, he quieted down.
A few shovel loads later, the farmer finally looked down the well, and was astonished at what he saw. With every shovel of dirt that hit his back, the donkey was doing something amazing. He would shake it off and take a step up. As the farmer's neighbors continued to shovel dirt on top of the animal, he would shake it off and take a step up. Pretty soon, everyone was amazed as the donkey stepped up over the edge of the well and trotted off
به سکوت آرام خانه کاغذی ات قسم که می دانم رویاهای تو به زیبایی خیالات من باورکردنی است. تو از سکوت من به باور عرفانی عشق رسیده ای. من از سکوت تو به نقطه نهایی ایمان رسیده ام. شاید نتوان درک کرد که گفته های ما از آن دنیای کاغذی که ساخته ایم، شنیدنی است. ولی می شود دست به کار شد و رنگ سبز به شاخه های خاکستری درختهای کاغذی کشید. من که نقاشی کردن می دانم. تو هم که نقاشی کردن می دانی. پس چرا دست به کار نمی شوی؟ وقتی بچه بودم، برایم آبرنگ نمی خریدند. می رفتم سراغ باغچه کنار رودخانه هر چه گلهای رنگی بود می چیدم و نقاشی می کردم. اگر کمی در باغ کاغذی کنار خانه کاغذی مان جستجو کنیم حتماً گلهای کاغذی دارد که رنگ قرمز عشق به باورهایمان بکشیم.
I swear by the quiet silence of your paper house, I know your dreams are as beautiful as my fancies believable. You've got the mystic believe of love from my silence. I've got the final point of belief from your silence. Maybe it's not possible to feel that the words we say about the paper world we've made are hearable. But we can start to paint the gray branches of the paper trees green. I know painting, you know painting too. So why don't you start? When I was a child, I didn't have any water color. I used to go to little garden near stream and cut all the color flowers and paint. If we search the paper garden near paper house for a short time, there have to be flowers to paint our believes the red color of love
درس امام حسين و هر قهرمان شهيد ديگري اين است که در دنيا اصول ابدي عدالت و ترحم و محبت وجود دارد که تغيير ناپذيرند و همچنين ميرساند که هرگاه کسي براي اين صفات مقاومت کند و بشر در راه آن پافشاري نمايد، آن اصول هميشه در دنيا باقي و پايدار خواهد ماند.
فردریک جمس
منبع: کتاب فرهنگ عاشورا Course Imam Hussein and the any other martyr is that
eternal principles of justice and compassion and kindness
همه ما معتقدیم امام زمان ،همین جا که ما هستیم ،حاضر است... من که مقابل شما نشسته ام ،نزد شما حاضرم.شما هم نزد من حاضرید. او بیش از این ، در کنار ما حاضر است.آنقدر که اگر پشت سر ما نباشد و پشت سر همه اشیای عالم نباشد ،اصلا آنها نیستند. این قدر حاضر است
آقا محمد علی جاودان
Depthof presence We all believe Imam are presence, here we are ... I'm sitting in front of you. I'm willing unto you.
He's over onour side. His presence means: If they did not behind us and all objects in the universe
روزي از روزهاگروهي از قورباغه هاي كوچيك تصميم گرفتند كه باهم مسابقه ي دو بدند. هدف مسابقه رسيدن به نوك يك برج خيلي بلند بودجمعيتزيادي براي ديدن مسابقه و تشويق قورباغه ها جمع شده بودند... و مسابقه شروع شد.... راستش, كسي توي جمعيت باور نداشت كه قورباغه هاي به اين كوچيكي بتوانند به نوك برج برسند. شما مي تونستيد جمله هايي مثل اينها را بشنويد: " اوه,عجب كارمشكلي!!" "اونهاهيچ وقت به نوك برج نمي رسند.": يا: "هيچ شانسي براي موفقيتشون نيست.برج خيلي بلند ه!"قورباغه هاي كوچيك يكي يكي شروع به افتادن كردند...بجز بعضي كه هنوز باحرارت داشتند بالا وبالاتر مي رفتند...جمعيت هنوز ادامه مي داد,"خيلي مشكله!!!هيچ كس موفق نمي شه!" تعداد بيشتري از قورباغه ها خسته مي شدند و از ادامه دادن منصرف... ولي فقط يكي به رفتن ادامه داد بالا, بالا وباز هم بالاتر....اين يكي نمي خواست منصرف بشه! بالاخره بقيه ازادامه ي بالا رفتن منصرف شدند.به جز اون قورباغه كوچولو كه بعد از تلاش زياد تنها كسي بود كه به نوك رسيد! بقيه ي قورباغه ها مشتاقانه مي خواستند بدانند او چگونه اين كا ر روانجام داده؟اوناازش پرسيدند كه چطور قدرت رسيدن به نوك برج و موفق شدن رو پيداكرده؟و مشخص شد كه...برنده ي مسابقه كربوده!!!
نتيجه ي اخلا قي اين داستان اينهكه:هيچ وقت به جملات منفي و مأيوس كننده ي ديگران گوش نديد... چوناونا زيبا ترين رويا ها و آرزوهاي شما رو ازتون ميگيرند--چيز هايي كهاز ته دلتون آرزوشون رو داريد!هميشه به قدرتكلمات فكر كنيد.چون هر چيزي كه مي خونيد يا مي شنويد روي اعمال شما تأثيرميگذاره پس: هميشه.... مثبت فكر كنيد! وبالاتر از اونكر بشيدهروقت كسي خواست به شما بگه كه به آرزوهاتون نخواهيدرسيد! و هيشه باور داشتهباشيد و صدای کهکشانها را بشنوید که میگویند: من همراه خداي خودم همه كار مي تونمبكنم....من می توانم. اين متن روبه 5 تا "قورباغه كوچولو" كه براتون اهميت دارند بفرستيد. به اون ها كمي اميد بديد!!
Once upon a time there was abunch of tiny frogs.... who arranged a running competition. The goal was to reach the top of a very high towerA big crowd had gathered around the tower to see the race and cheer on the contestants.... The race began.... Honestly,no one in crowd really believed that the tiny frogs would reach the top of the tower. You heard statements such as: "Oh, WAY too difficult!!" ""They will NEVER make it to the top." or: "Not a chance that they will succeed. The tower is too high!" The tiny frogs began collapsing. One by one.... Except for those, who in a fresh tempo, were climbing higher and higher.... The crowd continued to yell, "It is too difficult!!! No one will make it!" More tiny frogs got tired and gave up.... But
ONE continued higher and higher and higher.... This one wouldn't give up! At the end everyone else had given up climbing the tower. Except for the one tiny frog who, after a big effort, was the only one who reached the top! THEN all of the other tiny frogs naturally wanted to know how this one frog managed to do it? A contestant asked the tiny frog how he had found the strength to succeed and reach the goal? It turned out.... That the winner was DEAF!!!! The wisdom of this story is: Never listen to other people's tendencies to be negative or
pessimistic.... because they take your most wonderful dreams and wishes away from you -- the ones you have in your heart! Always think of the power words have. Because everything you hear and read will affect your actions! therefore:
ALWAYS be..... POSITIVE! And above all: Be DEAF when people tell YOU that you cannot fulfill your dreams!
Always think and Hearthe sound oftheuniverse: God and I can do this! and Ican Pass this message on to 5 "tiny frogs" you care about. Give them some motivation!!!
خانمی سه دختر داشت. یک روز او تصمیم گرفتدامادهایش را تست کند. او داماد اولش را به کنار دریاچهدعوت کرد و عمدا تو آب افتاد و وانمود به غرق شدن کرد. بدون هیچ تاخیری داماد تو آب پرید ومادرزنش را نجات داد. صبح روز بعد او یک ماشین نو "براند "را در پارکینگش پیدا کرد با این پیام درشیشهءجلویی. متشکرم !از طرف مادر زنت کسیکه تورا دوست دارد! بعد از چند روز خانمهمین کار را با داماد دومش کرد. او هم به آبپرید و مادرزنش را نجات داد. او یک ماشین نو" براند "با اینپیام بهش تقدیم کرد. متشکرم!مادرزنت کسی که تو را دوست دارد! بعد از چند روز او همین کار رابا داماد سومش کرد. زمانیکه او غرق می شد دامادش او رانگاه می کرد بدون اینکه حتی یک اینچ تکان بخورد و به این فکر می کردکه: بالاخره وقتش ر سیده که اینپیرزن عجوزه بمیرد! صبح روز بعد او یک ماشین نو" براند" با این پیام دریافتکرد. متشکرم! پدرزنت!! A woman had 3 girls. One day she decides to test her sons-in-law. She invites the first one for a stroll by the lake shore ,purposely falls in and pretents to be drowing. Without any hestination,the son-in-law jumps in and saves her. The next morning,he finds a brand new car in his driveway with this message on the windshield. Thank you !your mother-in-law who loves you! A few days later,the lady does the same thing with the second son-in-law. He jumps in the water and saves her also. She offers him a new car with the same message on the windshield. Thank you! your mother-in-law who loves you!
Afew days later ,she does the same thing again with the third son-in-law. While she is drowning,the son-in-law looks at her without moving an inch and thinks: Finally,it,s about time that this old witch dies! The next morning ,he receives a brand new car with this message . Thank you! Your father-in-law.
سعی کن آنقدر کامل باشی،
که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران،
گرفتن خودت از آنها باشد.
try to be perfect
You're the greatest punishment for others, catch your of htem.
این کوه ها ی رنگی در بخش خواجه در 25 کیلومتری شهر تبریز واقع شده که از عجایب خلقت می باشد
***********************************
خدایا من در کلبه فقیرانه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تویی دارم و تو چون خود نداری "امام سجاد علیه السلام"##########################################کپی از مطالب مجاز است به شرط سه صلوات بر ای سلامتی و تعجیل ظهور آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
**********************************
به وبلاگ خود خوش آمدید