شده که یک کاری بکنی که تا آخر عمر افسوسش رو بخوری .آره امروز یه کاری کردم که همچین حسی بهم دست داد .یه سهل انکاری ...و در یه لحظه فکر کردم همه چی تموم شده ولی خدا خیلی خیلی مهربون و نخواست که من تا آخر عمرم احساس گناه کنم ...همه چی به خیر گذشت ...ولی الان هم حالم درست و حسابی سرجاش نیامده ...چقدر انسان ضعیف... وچه اتفاقایی کوچکی که می تونه سرنوشتها رو عوض کنه ...کاش قدر لحظه هایی رو سپری می کنیم رو بیشتر از اینها بدونیم...برا چیزهای بی خودی اینقدر بی طاقت نشیم ...اصلا بعضی چیزها ارزش وقت گذاشتن هم ندارند چه برسه به اینکه برات بشند مشغله ذهنی برات بشند نگرانی ...زندگی بیشتر از اینها می ارزه ...خدایا خیلی ممنونم ...برا همه چی و اینکه تو....خدای منی...ممنون !